به گزارش مشرق، بیشتر از یک ساعت است که سرش گرم تعمیر رادیویی است که سالها است کسی دیگر خریدارش نیست. گذر زمان گرد فراموشی روی وسایل خانه که حالا در گوشه انبار تلنبار شده و بلااستفاده مانده، پوشانده است. اما پدربزرگ هر روز ساعتها از وقتش را در این انبار میان دهها وسیله نیمهسالم و از کار افتاده که بیشتر شبیه یک سمساری شده است، میگذراند؛ گویی با رفتن به داخل این انبار بزرگ جوانی گمشدهاش را جستوجو میکند.
میگوید هر کدام از این وسایل برایم یک دنیا خاطره است. همین پنکه را نگاه کن حدود ۵۰ سال قبل از سهراه امینحضور خریدم یا همین رادیو دوموج رو ببینید یادگار برادرم است، برای روز تولدم خرید چون عاشق گوش کردن موسیقی بودم.
این ساعت هنوز کار میکند و برای خودش عتیقهای شده و میخواهم یادگاری بدهم به پسرم، هر چند جوانهای امروز چندان از این وسایل خوششان نمیآید و به وسایل نو و مدرن تمایل بیشتری دارند.
عبدالله نعمتی حالا دهه ۸۰ سن خود را با سر و کله زدن با این وسایل سپری میکند: از رادیو گرفته تا ساعت و میز و صندلی و حتی بیل هم تو این انبار خانه دارم و دلم نمیاد هیچ کدامشان را دور بیندازم و میگویم شاید یک روز به کار بیاید و بیشتر از آن برایم همشان تداعی خاطرات است.
مصطفی امینی هم شهروندی است که در لابهلای اسباب و وسایل خانه خود بسیاری از وسایلی را دارد که بلااستفاده و خراب مانده است، اما طی همه این سالها همچنان مانند عضوی از خانواده این وسایل، آنان را همراهی میکند.
او میگوید: من کارمند هستم و هر بار که برای خرید وسیله نو به برچسبهای قیمت روی وسایل نگاه میکنم از دور انداختن و یا تعویض وسایل قدیمی پشیمان میشوم و میگویم با یک دست کشیدن رویش دوباره کار میکنند اما کمتر اتفاق افتاده که فرصتی برای این کار داشته باشیم و از حیاط گرفته تا داخل خانه بسیاری از وسایل از جمله چرخ شکسته لم داده شده گوشه حیاط که ۱۰ سال است دستی به آن نخورده بگیرید تا ساعت دیواری که کار نمیکند و به دیوار خانه سالها است نصب شده، همچنان بلااستفاده مانده است.
انگار غیر از پول، کسی وقت و حوصلهای برای تصمیمگیری درباره این وسایل اضافه ندارد.
او ادامه میدهد: پسر و دخترم هر کدام دوچرخه دارند، اما نمیدانم چرا طی این سالها آن دوچرخه کهنه خودم را به کسی ندادهام، شاید نوعی وابستگی باشد.
مراد محمدی که خود تعمیرکار وسایل خانگی است در بین دهها قطعه وسایل تعمیری در حالی که مشغول تعمیر جاروبرقی است، میگوید: من طی این سالها مشتریانی دارم که گاهی برای تعمیر یک وسیله که دیگر غیرقابل استفاده است، مراجعه میکنند و من هر بار سعی میکنم به نوعی آن را تعمیر کنم، اما وقتی به صاحب وسیله میگویم دیگر به درد نمیخورد نگاه مشتری را میبینم که ابروهایش در هم گره میخورد و میگوید، آخه این وسیله حیف است، قدیمی است، حالا یک کاریش بکنید.
او میافزاید: بحث اقتصادی یک چیز است و بحث وابستگی به وسایل بلااستفاده چیز دیگری که در بین افراد خصوصاً میانسال و مسن خیلی زیاد دیده میشود و اکثر دلبستگی خاصی دارند و گویی با دور انداختن آنها، خاطراتشان را دور میاندازند و سعی میکنند همانطور بلااستفاده نگاه دارند.
محمدی اظهار میکند: مدتی قبل پیرمردی با من تماس گرفت و گفت برای تعمیر چند قطعه لوازم برقی به خانهاش بروم و با وجود مشغله مجبور شدم و رفتم، وقتی به خانهاش رفتم باورم نمیشد یک سالن حدود ۷۰ متری را دیدم در زیرزمین یک حیاط بزرگ که پر از وسایلی بود که نه تنها بلااستفاده بود بلکه کسی حاضر نبود حتی ریالی برای خرید آن وسایل پول بدهد.در میان آن همه وسیله کهنه و قدیمی و شکسته، کار من تعمیر یک اتو و یک تلویزیون بود که حتی لامپ تصویر هم نداشت. در میان آن وسایل حتی لیوان شکسته و میزی که دوپایه آن شکسته بود هم به چشم میخورد و صاحبخانه میگفت با اینها زندگی میکند و تمام این سالها مثل فرزندانش به آنها نگاه کرده است.
آرزو یکتا هم وسایل زیاد بلااستفادهای را در خانه انبار کرده است، اما او با همراهی خواهرش افراد نیازمندی را جستوجو کردهاند تا وسایلی که هنوز قابلیت استفاده دارد به آنان بدهند.
او میگوید: خانه اکثر ما ایرانیها پر از وسایلی است که خراب و بلااستفاده است، از یک قاب عکس شکسته روی میز گرفته تا وسایل آشپزخانه و لباس که دیگر یا کهنه شدهاند یا کسی برای تعمیر آن کاری انجام نمیدهد، اما حاضر به تعمیر و تعویض و دور انداختن هم نیستیم، بهخصوص این موضوع در خانه افراد مسن که دلبستگی زیاد به وسایل دارند بیشتر به چشم میخورد.
او ادامه میدهد: مدتی است که با تشکیل یک گروه سعی کردهایم وسایلی را که دیگر لازم نداریم اما همچنان قابل استفاده هستند در گروه مجازی دوستان اعلام کنیم و بعد از جمعآوری وسایل که تعداد قابل توجهی شده آن را در اختیار خیریه و افراد نیازمند قرار دهیم. واقعیت این است که شاید در گوشه خانه یک وسیله سالها بلااستفاده میماند، چه بهتر که آن را در اختیار افراد نیازمند قرار دهیم.
آرزو سیف، روانشناس بالینی این وابستگی به وسایل را نوعی اختلال در ذهن افراد دانسته و میگوید: چنین واکنشی به اشیا و وسایل از هر نوع که باشد نوعی اختلال احتکار کردن در فرد محسوب میشود. حال میتواند این وسایل بدون استفاده یا حتی دورانداختنی باشد، فرقی نمیکند فرد در مقابل این شرایط قدرت نه گفتن حتی برای از دست دادن اشیا را ندارد.
به گفته او، دورانداختن یا تقسیم وسایل با فرد یا افرادی دیگر موجب احساس عذاب وجدان و نوعی استرس در فرد میشود و همین عامل باعث احتکار وسایل حتی به صورت افراطی بهخصوص در افراد مسن میشود.
به طوری که گزارشهایی داده شده مبنی بر اینکه خانه فردی مملو از وسایل بلااستفاده است به طوری که حتی فرد در میان آنها میخوابد.
به گفته این روانشناس، شدت این اختلال شخصیتی گاهی تا جایی پیش میرود که نه تنها زندگی شخصی بلکه زندگی سایر افراد خانواده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال احتکار نمیپذیرند که دچار چنین اختلال فکری هستند. اما واقعیت این است که این افراد نیاز به کمک فکری و همراهی روانشناس دارند تا با روشهای مؤثر این اشخاص را به زندگی نرمال و به دور از وابستگیهای افراطی بازگردانند.
این درمانگر، اختلال احتکار را یک مشکل روانی عنوان میکند که فرد در نه گفتن به وسایل دچار مشکل است و عنوان میکند: این افراد با فکر اینکه شاید بعداً به این وسایل احتیاج پیدا کنند زندگی میکنند. در حالی که وجود وسایل اضافی نه تنها محیط خانه را برای اعضای خانواده از نظر بصری غیرقابل تحمل میکند بلکه بهداشت روانی دیگر افراد را نیز تحت تأثیر قرار داده و حتی روابط خانوادگی را تحتالشعاع قرار میدهد.
منبع:ایران